Reprinted from: Honar Nameh, University of Art, Tehran, No. 26, Spring 2005
|
|
Photography, which arrived in Iran just three years after its invention in Europe, attracted the thirteen-year old crown prince’s attention so much that he remained a devotee till the end of his life.
After ascending to the throne, Nassereddin, the King of Qajar, proceeded to engage in photography before attending to any other business.
Existing photographs of harem women, self-portrait of the Shah, footnotes written on photographs conveying a great deal of information about the times, his orders to prepare and translate photography texts into Persian, his orders to prepare reports of various places in Iran, dispatching photographers to historic sites to photograph them, such as “Photography of Persepolis”, photographing wars… paralleled other countries, but were mostly left unfinished or were completed later.
These are the reasons for lack of progress in photography in Iran. Perhaps, a more caring outlook would have enabled Iranian photography to rival that in the West.
هنرنامه – شماره ۲۶ – بهار ۱۳۸۴
|
|
سرآغاز عكاسي در ايران و رواج فنون اين هنر، تقريباً به فاصله سه سال از ثبت آن در آكادمي ملي فرانسه، رخ داد و به زماني بر ميگردد كه اولين دوربينها توسط ملكة انگلستان و امپراطور روسيه به دربار محمد شاه هديه شد. اين دوربينها كه به روش داگرئوتيپ كار ميكرد و درآن زمان به دليل نداشتن آگاهي درباريان در مورد استفاده از آن به صورت دست نخورده در انبارها باقي ماند، با ورود معلم فرانسوي « ژول ريشار» به ايران، اين كار دوباره از سر گرفته شد. شايد در ابتدا كسي فكرش را هم نميكرد كه وليعهد 13 ساله، محمد شاه، در شمار اولين افرادي باشد كه تصويرش بر روي صفحه داگرئوتيپ ثبت شد. وي بعدها بزرگترين حامي عكاسي و شايد هم معروفترين عكاس آماتور جهان لقب گرفت. در همان سنين نوجواني ناصرالدين ميرزا، كه علاقمند به هنر و به خصوص نقاشي بود و به دلايل گوناگون، نبود استعداد و يا كمبود وقت، هيچگاه نتوانست اين هنر را به خوبي فرا گيرد. عكاسي را هنري يافت كه او را به آرزوي ديرينهاش يعني ثبت تصاوير ميرساند و به نوعي عكاسي پلي بود براي رسيدن شاه آيندة ايران به آنچه كه هميشه در ذهن ميپروراند.
بعد از مرگ محمد شاه در سال 1264 ق ، اينك آن جوان عاشق تصوير، به سلطنت رسيد و ناصرالدينشاه نام گرفت. بعد از آرامش اوضاع مملكتي، اينك همه چيز براي رسيدن ناصرالدينشاه به آرزوهايش فراهم بود. با اهداي آلبومي توسط ملك قاسم ميرزا، فرزند فتحعلي شاه، به ناصر الدين در سال 1266ق، علاقة شاه به اين هنر تصويري صد چندان شد. از اين زمان به بعد شاه شروع به عكاسي كرد، كه البته امروزه به دليل نبود مدارك كافي در اين مورد جاي شك و شبهة بسيار دارد، ليكن با ديدن تصاوير بسيار شخصي از پادشاه و حرمسرايش و با تفكر در اينكه ناصرالدين به طور قطع نميتوانسته تا ورود «كارليان» به سال 1275 ق ، صبر كرده باشد و دست به عكاسي نزده باشد، اندكي دور از ذهن مينمايد. ولي آنچه كه در منابع رسمي وجود دارد و تقريباً مستند است، چنين است كه با ورود «كارليان» فرانسوي به دربار، ناصرالدين فرمان تاسيس نخستين عكاسخانة سلطنتي را، كه "عكاسخانة مباركة همايوني" نام گرفت، صادر كرد. به جرات ميتوان گفت كه اين عمل در جهان كمسابقه و شايد هم بي سابقه باشد و در دهههاي آغازين پيدايش عكاسي، تاسيس يك مكان دولتي، كه زير نظر مستقيم پادشاه يك مملكت باشد، بسيار نادر است و شايد اگر در همان زمان اين نام و ثبت چنين مكاني به گوش جهانيان ميرسيد و با اندكي پيگيري، در تاريخ عكاسي جهان ثبت ميشد، امروزه ايران نقش درخشاني در تاريخ عكاسي جهان به عهده داشت.
نخستين تصاوير ناصرالدين شاه كه قابل استناد نيز هست، تصاويري از زنان حرمسرا و خدمة دربار و ساختمانهاي كاخ سلطنتي بود. البته پيش از اين هم تصاويري از حرمسراي ناصرالدينشاه موجود است و همانگونه كه گفته شد به علت نبود مدارك كافي، جاي ترديد دارد، ولي حالات بيپرواي زنان و راحتي آنان در مقابل دوربين و اينكه در آن دوران كسي به جز شخص شاه حق ورود به حرمسرا را نداشته، خود گواهي بر اين مهم است. البته تصاوير زيادي نيز وجود دارد كه به صورت خود نگاره توسط شخص شاه از خود گرفته شده است. در بعضي از اين تصاوير سيم دكلانشور در دست ناصرالدين شاه نمايان است.
يكي ديگر از كارهايي كه توسط ناصرالدين شاه در مورد عكاسي مرسوم شد، نوشتن براي عكسها در زير هر كدام از آنها بود. البته درست است كه در بعضي از اين پانويسها شوخيها و الفاظ ركيكي هم توسط ناصرالدين شاه در مورد بعضي از صاحبان عكس به كار برده شده است، اما در كل اكثر اين نوشتهها امروزه براي بازشناسي مسايل سياسي، اجتماعي، قومي، فرهنگي، حد و مرز پادشاهي و وضعيت معيشتي مردم آن روزگار كمكهاي فراواني به پژوهشگران امروزه كرده است و اين را نيز ميتوان يكي از ابداعات شاه دانست، كه بعدها در مورد عكاسي بسيار مرسوم شد.
نقش تاثير گذار ناصرالدينشاه را در رشد و توسعة عكاسي در ايران و رواج سريع آن در بين جوامع ايراني را به هيچ عنوان نميتوان ناديده گرفت. زيرا ناصرالدينشاه در همان اوايل آشنايي با عكاسي، به اهميت اين هنر در موارد گوناگون مملكتي به خوبي پي برد و به همين دليل هم بود كه در دورة ناصرالدينشاه علاوه بر عكسهايي كه خود وي ميگرفت، جدا از عكاسي مستند كه به سفارش وي انجام ميشده است و همچنين چشم و همچشمي درباريان براي تقرب يافتن در دربار سبب تهيه آلبومهاي گوناگون تصويري از نقاط مختلف كشور براي هديه به دربار توسط آنان شد و همين امر باعث توسعه و رواج هنر عكاسي گرديد.
با وجود اينكه دورة سلطنت ناصرالدينشاه و در كل دوران حكومت قاجار يكي از سياهترين دوران سياسي ايران بود و ننگينترين عهدنامهها در اين دوره بسته شده و در اين دوران ايران به پايينترين جايگاه خود در ميان ممالك ديگر، چه از نظر سياسي و چه فرهنگي، رسيده بود، اما اقدامات ويژهاي كه در دوره ناصرالدينشاه در مورد عكاسي صورت گرفت قابل تامل است.
يكي ديگر از خدمات ناصرالدينشاه كه شايد باز هم در نوع خود شايان توجه باشد، فرمان و حمايت وي از ترجمه و همچنين نوشتن مطالب گوناگون در مورد عكاسي و نكات آموزشي فراواني است كه در آن دوران به رشتة تحرير درآمد. و اين توجه شاه به گسترش و رواج دانش نظري و فني و تاليف كتابهاي عكاسي، بدين علت كه به فرمان يك پادشاه صورت گرفته بود، در نوع خود كاملاً بي نظير است. از روي مستنداتي كه در روزنامة « دولت عليه ايران» به چاپ رسيده است، مسائل مهمي در مورد مدرسة دارالفنون و تقدير و تشكرات فراواني از مدرسين اين حرفه به عمل آمده و بر طبق همين مستندات، نخستين كتابي كه به دستور شخص ناصرالدينشاه به رشتة تحرير در آمد « كتاب عكس» نام دارد، كه تاليف « محمد كاظم ابن احمد محلاتي» است و شرح كاملي بر آموزش فنون گوناگون عكاسي است، كه متاسفانه به دليل نبود دانش كافي دست اندر كاران اين امر و عدم پيگيري شخص شاه، اين كتاب هيچگاه به چاپ نرسيد و بعدها تنها سه نسخه به صورت دستنويس از روي اين كتاب تهيه شد، كه در ميان دست نوشتههاي قاجار كم نظير است. البته، بعدها تا پايان دورة ناصري، حدود 15 جلد كتاب به صورت دستنوشته و چاپسنگي به رشته تحرير در آمد، اما اين كتابها به لحاظ تاريخي هرگز نتوانسته از كتب تهيه شده در ممالك غربي پيشي گيرند، كه اين نيز جاي تاسف بسيار دارد.
گزارشهاي تصويري يكي ديگر از اعمالي است كه در دوران سلطنت ناصرالدينشاه شكل گرفت و ناصرالدينشاه به دليل ميل به آگاهي از جنگها، پيروزيها و شكستها، حفاريهاي باستانشناسي و ديواره نگاريهاي بازمانده از دوران كهن و شناخت موقعيتهاي جغرافيايي مناطقي كه سفر به آنها براي وي مشكل بود، فرامين تهيه گزارشهاي تصويري فراواني را صادر كرد، كه يكي از مهمترين و ابتكاريترين آنها، ماموريت « ژول ريشار» (1266هر.ق/ 1849م) براي عكسبرداري از سنگ نگارهها و بناهاي تخت جمشيد است. فرمان ابتكاري كه ميتوانست افتخار نخستين عكسبرداري از بناي با شكوه تخت جمشيد را نصيب« ژول ريشار» فرانسوي نمايد و همچنين در تاريخ عكاسي جهان نيز به عنوان يكي از نخستين فرامين و عملكردهاي عكاسي در ثبت تصوير از بناهاي تاريخي باشد، باز هم متاسفانه به دليل ناكار آمدي عوامل اجرايي و عدم پرداخت هزينههاي سفر و يا شايد هم زياده خواهي و ولخرجيهاي « ژول ريشار»، ادامة اين سفر پس از رسيدن به اصفهان متوقف شد و « ژول ريشار» بدون آگاهي از افتخاري كه ميتوانست نصيب او و ملت ايران گردد، از اصفهان به دربار باز ميگردد و بدین گونه اولين فرمان براي ثبت تصاويــري از بناي تخت جمشيد به بنبســت مي رسد.
اين افتخار به فاصله 9 سال بعد، يعني در سال (1275 هر.ق/1858م) نصيب افسر ايتاليايي« لوئيچي پشه» شد. اين سالهاي عقبماندگي، ديگر قابل جبران نبود. وي با آگاهي از عظمت اين كار، با هزينة شخصي خود عكسهايي از بناهاي تاريخي تهيه كرد و در آلبومي به ناصرالدينشاه هديه نمود. اين تصاوير را كه متاسفانه با 9 سال تاخير از اولين فرمان پادشاه تهيه شد، ميتوان نخستين گزارشهاي تصويري ايران دانست، كه داراي تاريخي مشخص است. البته بعدها تصاوير فراواني از بناهاي تاريخي و كاوشهاي باستانشناسي تهيه شد كه به لحاظ تاريخي، با فواصل گوناگون، تهيه گرديده و تصاويري از روستاي«خورهه» به سال (1276 هر.ق) اثر كارليان، تصاويري از تختجمشيد اثر سلطان اولين مينوا (1282ق.)، تصاويري از نقش رستم اثر اويس ميرزا و...در میان آنان به چشم ميخورد. از لحاظ تعداد آثار و موقعيت تاريخي هيچ يك به پاي مجموعة تهيه شده توسط«پشه» نميرسد و تاريخ عكاسي ايران بايد هميشه در حسرت فرمان انجام نشدة شاه توسط « ژول ريشارد» بماند.
يكي ديگر از كوششهاي ناصرالدينشاه فرماني بود، كه وي براي به تصوير در آوردن جبهة نبرد مرو، در جنگ با تركمنها به سال ( 1277 هر.ق/1860م) صادر كرد. ميتوان اين عمل را تقريباً هم دوره با اعزام « راجر فنتون» به جنگ «كريمه» در طي سالهاي (1856-1855م) و عكاسي مستند از جنگ هاي داخلي آمريكا در طي سالهاي (1865-1861م) دانست، كه توسط عكاس فرانسوي « هانري دوكوليبوف دو بلوكويل» انجام شد. ماموريت « بلوكويل» به دليل شكست سختي كه سپاه ايران از تركمنها خورد ناكام ماند و وي نيز به اسارت در آمد و ترديدي نيست كه «بلوكويل» هم ميتوانست مانند همتايان ديگر خود كه از طرف دولتهاي ديگر فرمان يافته بودند، تصاوير با ارزشي تهيه كند. اين عمل ابتكاري در تاريخ عكاسي ايران هم ناتمام ماند و تا سالهاي ديگر هم تكرار نشد.
در پايان، چه ناصرالدينشاه را شخصي دلسوز براي عكاسي بدانيم يا خير و چه اين فرامين را ابتكار و يا خودخواهي براي ارضاء حس كنجكاوي وي، در هر صورت ايران، همتاي با اروپاييان، كه خود مخترعين عكاسي هستند، داراي تاريخ عكاسي است و اين مهم را مديون عكاساني ميداند كه در آن برهة تاريخي به فعاليت پرداختند و با اندكي دلسوزي و پيگيري هنوز هم براي ثبت پيشينة تاريخ عكاسي ايران در ميان ديگر ملل جهان و به ويژه اقوام همساية ايران دير نيست.