This article is the introduction of Raffi's book, published in summer 2003, Tehran, published by himself.
|
|
I began photography in 1985, the day which I bought my first camera.
At first I was taking photos from everything and everywhere I went I had my camera with me. Gradually I put the Armenian cemetery in my photo-program and started to feel that the Armenian cemetery can be a proper place for photography. I went there approximately once a week. And now that I am writing these lines, it passes 14 years that I fixed my camera at this place and still I feel that there are many things which have not been said and many photos which have not been taken.
The relation between death and life –and philosophical and ethical beings, have always been my favorite subjects, therefore when in my mind I return 14 years ago when I started taking photos from cemetery, I had the idea of the antithesis of death and life in my mind. With this belief that we should pay attention to life after death and not only stick to this life because the essence of life is in heaven.
But after seven or eight years when I started photography I felt that I am interested more in this life, and I was thinking that good and evil of our lives are in this life.
But now I came to this belief that death and life are not against each other but they are equal and complete each other, because without thinking on death we cannot think on life. In fact death and dying is a divine wisdom and with dying man finds his real human place in creation. Let’s think we had never died, in the case whether, ideas of serving, love, eternity, sacrifice, and.. could do our high values?
Therefore death and life like day and night are completing each other.
During these years I had learn a lot from cemetery, in fact the method of my photography is method which the cemetery has taught me – the method which in it changing and unchanging beings have the main rule.
Unchanged things are the stone-graves and changing beings are people and natural elements.
People like children, woman, priests, soldier, old people, stoneworker, grave-digger and natural elements like wind, rain, clouds, thundering, the sun… each in relation with the grave-stones has his own philosophical meaning.
This book is the choice of about 5000 frames, of course in professional grade taking 5000 frame during 14 years it doesn’t seem too much, but also we must keep in mind that in order that the cemetery to show the secret of his mystery has his own time, for this reason during these years it happened that I went the cemetery taking without any pictures.
Often I take pictures in cloudy weather, because the light of cloudy weather creates special spiritual atmosphere, therefore it is proper to use 400 ISO film in this situation.
In taking pictures from mankind I use telephoto lens in high speed, but in special times using 25 ISO film in low speed gives better results.
For natural elements I use wide angle lens which I explained some of the technological details below the pictures.
Usually for the lack of time and in order not to miss the subject, I use two cameras which each one has different lens.
I do all of my the printings and developing and usually I use high contrast developer in order to compensate the low contrast of cloudy weather, and when I take photo in sunlight I use soft developer, of course we must keep in mind that choosing the right film also has own importance.
In sum I hope that this book it will be helpful for both spiritual and technological points for those who are interested in photography, and me too I am glad that I have done although a little in photographic world.
|
|
عکاسی را از سال 1364، یعنی روزی که اولین دوربین عکاسی ام را خریدم آغاز کردم. در ابتدا تقریبا ً از هر چیز عکس می گرفتم و هر جا که می رفتم، دوربین همراه همیشگی ام بود. کم کم عکاسی قبرستان ارمنیان را نیز در برنامه های عکاسی ام قرار داده و احساس کردم قبرستان ارمنیان مکانی مناسب برای عکاسی است و ناخودآگاه به آنجا می رفتم تا بتوانم عکسهای بیشتری بگیرم. تقریبا ً، در هفته یکبار به آنجا می رفتم و اکنون که این شرح حال را می نویسم حدود چهارده سال است که دوربین خود را کاملا ً روی این مکان متمرکز کرده ام، ولی هنوز احساس می کنم گفتنی های زیادی هست که باید گفت و عکس های زیادی که باید گرفت.
ارتباط مرگ و زندگی، مسایل معنوی و فلسفی همیشه توجه مرا به خود جلب کرده اند. به یاد می آورم که چهارده سال پیش با اندیشه تضاد مرگ و زندگی، عکاسی از قبرستان را آغاز کردم.
با این اعتقاد که انسان باید به زندگی پس از مرگ اهمیت بدهد و دلبسته زندگی دنیوی نباشد، چرا که جوهره راستین انسان، معنوی و آسمانی است. امّا پس از گذشت حدود هشت سال از شروع عکاسی ام، احساس کردم که عقایدم تغییر کرده و بیشتر معتقد به زندگی دنیوی و کنونی این جهان شدم و باور دارم که دفتر اعمال انسان در این دنیا بوده و نتیجه اعمالش نیز در این دنیا است. اکنون که چهارده سال از آن روزها گذشته، به این باور رسیدم که مرگ و زندگی نه تنها پدیده های متضاد نیستند، بلکه پدیده هایی یکسان و مکمل یکدیگرند، چرا که بدون تفکر درباره مرگ نمی توان به زندگی فکر کرد. در واقع وجود مرگ حکمتی است الهی. با وجود مرگ صفات والای انسانی جایگاه راستین خود را می یابند. کافی است تصور کنیم که ما انسان ها هیچگاه نمی مردیم! آیا در آنصورت انگیزه هایی چون خدمت به دیگران، عشق، جاودانگی، فداکاری ها و از خود گذشتگی ها... می توانستند جز ارزش های انسانی باشند؟ پس از کمی تأمل در می یابیم که مرگ و زندگی همانند شب و روز در یکدیگر تنیده شده و هر یک در خدمت کمال دیگری است.
در این سالها خود قبرستان درسهای زیادی به من آموخت. در واقع روش عکاسی من روشی است که قبرستان آن را به من نشان داد. روشی که در آن دو عنصر ثابت و متغیر نقش اساسی بازی می کنند. عنصر ثابت، سنگ قبرها و عنصر متغیر انسانها و پدیده های طبیعی هستند. افرادی مانند کودک، زن، پدر روحانی، سرباز، سالمند، سنگ تراش، قبرکن،... و پدیده هایی طبیعی چون باد، باران، ابر، صاعقه، آفتاب... هر کدام در کنار سنگ قبرهای ثابت، فلسفه و محتوای خاص خود را ارائه می دهند. باید بگویم که قبرستان برای نشان دادن رمز و رازش زمان معینی ندارد، چه بسیار روزهایی که به آنجا رفته و دست خالی و بدون گرفتن هیچ عکسی باز گشته ام.
اغلب در هوای ابری عکاسی می کنم، چرا که نور هوای ابری فضای معنوی خاصی به وجود می آورد. به همین دلیل استفاده از فیلمISO 400 را ترجیح می دهم. در عکسبرداری از انسانها، بیشتر عدسی تله فتو و سرعت های بالا را به کار برده ام. اما در موارد خاص استفاده از فیلمISO 25 و سرعت های پائین، نتایج جالب تری داشته است.
عدسی های زاویه باز را بیشتر برای پدیده های طبیعی مورد استفاده قرار داده ام. معمولا ً به علت کمی وقت و برای از دست ندادن موضوع از دو دوربین که هر کدام عدسی های متفاوتی داشتند، استفاده می کردم. ظهور و چاپ کلیه عکس هایم را شخصا ً انجام می دهم. معمولا ً از داروی کنتراست بالا استفاده میکنم، تا بتوانم کمبود کنتراست نور هوای ابری را جبران کرده و به کیفیت مطلوب برسم، هنگام عکاسی در هوای آفتابی از داروی کنتراست ملایم استفاده میکنم، که البته انتخاب فیلم مناسب نیز حائز اهمیت است.
برای دیدن عکس ها به کتاب زندگی...مرگ...زندگی مراجعه شود.
کتاب را میتوانید از وب سایت کارون خریدا