Doors,
Persons,
Types, genres, colors and moods,
Each door delivers me to a person,
Each person leads me through a door,
To a person through a door,
To a door through a person,
Beware!
There are blank areas,
Neither doors nor persons,
And one could see the blank itself,
Confused with the image of types, genres, colors and moods,
And the endless chain of doors/persons
Locked, in no end cycle
Let me rest alone at silence,
With my wooden limbs,
Craving for a gentle encounter,
Uselessly sought at ironsides,
Come in, you may pass through,
Only if you oriented by
The odor of my wooden limbs.
درها جنس آدم هایند، شکل آدم هایند، رنگ آدم هایند، اصلا... خود آدم هایند.
هر آ دمی، دری ست برای شروع کسی!
چشمانشان همیشه براه است تا از راه برسید... قفل و زنجیرشان را باز کنید یا قفل و زنجیرشان کنید، پاکشان کنید رنگ ولعابشان دهید و دستی بر سرو گوششان کشید. حتا آن سر خیابانی، آنکه درون کوچه است و یا در پستوی خانه ای خاک می خورد.
آنها جنس آدم هایند، آهنی اند و مقوایی، شیشه ایند و چوبی…
سراغ درهای مقوایی نروید سراغ درهای اهنی نروید، سراغ درهای شیشه ای نروید...... چوب ها لطیفند و مهربان ..... و با تلنگری سبز می شوند برای شما
مرا بزن آهسته،،،،،، باز می شوم بروی تو،،،،، و سبز می شوم در خودم ،،،،،
چون از چوبم و آب و آفتاب. و آنقدر خوب که گاه به کرکس ها نیز اجازه می دهم بر شانه هایم آشیان کنند.